نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...مورچه دانه را دوباره بردوشش گذاشت و به خدا گفت:گاهی یادم می رود که هستی،کاش بیشتر نسیم می وزید

.

یادمون باشه درتمام رنجهایی که می کشیم صبر اوج احترام مابه حکمت خداست

.

گنجشك به خدا گفت: لانه كوچكی داشتم آرامگاه خستگیم،سرپناه بی كسیم بود،طوفان تو آن را از من گرفت.كجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟ خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود،تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون كند آنگاه تو از كمین مار پر گشودی!!! چه بسیار بلاها كه از توبه واسطه محبتم دور كردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی

.

از خدا پرسیدند:

اگر در سرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای آرزوکردن چه سود دارد؟خداوند فرمودند:

شاید در سرنوشتت نوشته باشم: هرچه آرزو کرد

.

بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن،بعد چشمشون به یه گردو می افته،دولا میشن تا گردو رو بردارن،الماسه میفته تو شیب زمین،قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره.میدونی چی میمونه؟یه دهن باز،یه گردوی پوک و یه دنیا حسرت

.

گفتم دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن...رفتم تا بزرگ شوم..اما آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشتم

.

.

لامارتین شاعر فرانسوی می گوید:

شما را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم

زیرا محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا

.

خاطر افسرده ای را شادکردن همت است/باغ آفت دیده را آباد کردن همت است/در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست/روز قدرت از رفیقان یاد کردن همت است

.

ای که میبینئ مرا در این خزان با پشت خم این زمستان را مبین منهم بهارئ داشتم

.

گابریل گارسیا:دقایقی تو زندگی هست كه اینقد دلت برای یكی تنگ میشه كه میخوای از رویا بیرونش كنی,و تو واقعیت بغلش كنی

.

اگر گاهى ندانسته به احساس تو خندیدم,و یا از روى خود خواهى فقط خود را پسندیدم,اگر از دست من در خلوت خود گریه اى کردى,اگر بد کردم و هرگز به روى خود نیاوردى,اگر زخمى چشیدى گاه گاهى از زبان من,اگر رنجیده خاطر گشتى از لحن بیان من ....حلالم کن...و بعد امشب دعایم كن (التماس دعا)

.

.

اوبه افتادن من درشهرخندید...!امامن تمام حواسم به این بودكه مردم شهرعاشق خنده هایش نشوند

.

.

گاه نمیدانم چه پیامی رابهانه کنم تا از حال آنکه دلم با اوست آگاه شوم،این بارکه دلتنگی رابهانه کردم فردا را چه کنم

.

طبق گزارش هواشناسی:دل ما با نفوذ بادهای خاطره انگیز بدجوری هواتو کرده

.

درثانیه ثانیه زندگیت اگرحضورم نیست دل ودعایم همیشه وهمه جا باتوست....

.

میگن درد را از هرطرف که بخونی میشه درد،امادرمان را از آخر که بخونی میشه نامرد مواظب باش واسه دردات به هردرمانی تکیه نکنی

.

با اینكه ازم دوری اما هروقت دستمو میزارم رو قلبم می بینم سرجاتی

.

بهانه را دو دستی تقدیم کسی کن که برای عبور از تو در بدر دنبال بهانه است

.

خدایا...هرکه مرا سوخت مسوزان، اما سوختن مرا آنچنان به تصویرش بنما که بداند سوخته دل کیست

.

.

برای محبت هایی كه عمیقند،ندیدن و نبودن هرگز بهانه از یاد بردن نیست

.

.

 

هركجاسلطان بوددورش سپاه ولشكراست

پس چراسلطان خوبان بی سپاه ولشكر است

باخبرباشید ای چشم انتظاران ظهور

بهترین سلطان عالم ازهمه تنهاتراست

.

.

هواشناسی دوست : بدلیل دوری شما هوای دل ما صاف تا قسمتی ابری همراه با آه پراکنده میباشد این سامانه ی سوزناک تا روز دیدار پایدارخواهد ماند

.

شاید پاك ترین هواى دنیا متعلق به لحظه اى است كه دلمان هواى هم میكند

.

همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد،شاكی سختی های دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدا باشی

.

آنروز هوا هوای بی صبری شد.خورشید اسیر ظلمت جبری شد.روزیکه دلم هوای دیدارت داشت.تا آه کشیدم آسمان ابری شد

.

گستاخی خیالم را ببخش که حتی لحظه ای یادت را رها نمیکند

.

گوش تا گوشه ی صحرا تو بخواب و نهراس.شیرها خاطرشان هست که آهوی منی

.

فراموش کردنت مثل آب خوردن بود.از همان آبهایی که میپرد تو گلو و سالها سرفه میکنیم

.

میدانم از خود خواهی ست که من تو را برای خودم میخواهم،و تو هم انقدر مهربان و رئوفی که خود را متعلق به همه میدانی

.

نفس نمیکشد هوا،قدم نمیزند زمین،سکوت میکند غزل،بدون تو یعنی همین

.

هوای تو از دود سیگار هم مضرتر است،دود سیگار به سرفه می اندازد، هوای تو به گریه ام

.

هرگاه باران میاید از هرجایی سراغت رامیگیرم....چه غافل که باز تو زیر چتر دگرانی

.

دلم به بهانه ی همیشگی باز گریست،بگذار بزرگ شود تا بداند هر چه خواست نیست....

.

حرفهایم را تعبیر میکنی.سکوتم را تفسیر،دیروزم را فراموش،فردایم را پیشگویی.به نبودنم مشکوکی،در بودنم مردد،از هیچ گلایه میسازی،از همه چیز بهانه.... من کجای این نمایشم؟

.

در شب آسایش ماه،کنج پستوی خیس از عطر شب بوها،پشت نقاب غبار آلود خاطره ها،تصویری از"درنگ" میکشم تا کمی دیگر بمانی در رویای شبم

.

با همه بی سرو سامانی ام،باز به دنبال پریشانی ام. آمده ام تا تو نگاهم کنی؛عاشق آن لحظه طوفانی ام؛آمده ام با عطش سالها، تا تو کمی آب بنوشانی ام؛حرف بزن ،حرف بزن تا ابر مرا وا کنی. دیر زمانیست که بارانی ام؛دلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام

.